در سوگ خورشید - نمایش محتوای تولیدات ویژه
در سوگ خورشید
دوباره خيمه ها بر پا شد و سوز عطش ، رخ نمود . علي اكبر عليهالسلام ، بر مناره عشق اذان گفت و حسين عليهالسلام ، نماز را معنا كرد . باز تصوير آب كه نخستين شهيد اين بيابان سوزان بود و صداي شيهه اسبان و چكاچك شمشيرها و نعره تكبيرها .
باز علي اكبر عليهالسلام ، عازم ميدان شد و علي اصغر عليهالسلام ، با گلوي بريده ، بر سر دستان پدر ، پيروزي خون را تبسم كرد.
عباس عليهالسلام ، آهنگ علقمه كرد ؛ در جست و جوي دستهايش كه از او محروم شدند و در پي تسلاي آبي كه تا ابد شرمنده صفا و سخاي او گرديد.
دوباره بر فراز نيزهها ، سرهاي سرافرازي كه ننگ فرود در برابر نيزه داران را برنتابيدند. خيمه هاي بهشتيان ، طعمه آتش جهنميان بود ؛ پاها پرآبله ؛ دامن ها آتش گرفته و تازيانه ها صفيركشان .
بدن هاي بي سر ، زيور زمين بود ؛ سرهاي بي بدن ، زينت آسمان و فرشتگان ، مات از اين همه قساوت و در شگفت از اين همه صبر و رشادت.
نجابت ، نماز شب را نشسته خواند ؛ بر زخم ها مرهم گذاشت ؛ ولي خود محرم و مرهمي نداشت.
صلابت ، فرياد را ايستاده سر داد و وحي مذاب ، از قله زينب ، خطبه خطبه جاري شد. گريه كرد ؛ ناليد ؛ غريد ؛ گريبان چاك داد ؛ ولي جز زيبايي و شكوه نديد ؛ « ما رأيت الاّ جميلا » و سرانجام ، لبخند مردانه حسين عليهالسلام به روي مرگ كه صدها سال اشك ما بر او ، به پاس همان يك لحظه لبخند اوست .